زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم

چنان احساس رخوت میکنم که اگر بزارن هفت شبانه روز می خوابم!

حالا شاید بخندین!

و با این جمله استاد شریعتی ؛ چنان قوتی میگیرم که میتونم هفت شبانه رو بی هیچ استراحتی فعالیت کنم!

زندگی خویش را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت . . .

خودت میدونی کی زندگی!

جز تو کی می تونه عزیز من باشه ؟

ها؟

بچه: بابا من برای چی بدنیا اومدم ؟
بابا: تو بدنیا اومدی تا زیباییهای این دنیا رو ببینی ، عاشق بشی ، بگی ، بخندی ، محبت کنی ، لذت ببری ،
بچه: بابا؟
بابا: بله
بچه: ببند
بابا:| :

مشهدی

نه هنوز معرفتا نمرده!

دعات برام بسه!

دیروز امروز فردا

من خندیدم و اشک ریختم و گفتم

او خندید و باور نکردو باز خندید . . .

کابوسه عشق

به کسی نخواهم گفت با من چه کردی ...
نمی خواهم عشق
برای آدمها کابوس شود...

1+1

ما نسل بوسه های خیابانی هستیم ،
نسل خوابیدن با اس ام اس ،
نسل درد و دل با غریبه های مجازی ،
نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه ،

نسل لایک و پوک از روی قرض ،
نسل کادو های یواشکی ،
نسل خونه خالی و دعوت شام ،
نسل پول ماهانه ی وی پی ان ،

نسل صف و دعوا ،
نسل تف ، وسط پیاده رو ،
نسل هل ، توی مترو ،
نسل مانتو های تنگ ،
نسل " شینیون " زیر روسری ،

نسل شرت " play boy " هنگام سجده ،
نسل کارگران پیر مو رنگ کرده برای جوانی و پیشنهاد کار ،
نسل شارژهای اینترنی ،
نسل " copy , paste " ،

نسل جمله های کوروش و دکتر ،
نسل فتوشاپ ،
نسل دفاع از فاحشه ها ،
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس ،
نسل سوخته ، نسل من ، نسل تو !

آش نخورده

ساکت نیستم
لبهایم هم نسوخته است
تنها
تمام ِ من
تاول زده
از آشی که نخورده ام !

فلسفه

فلسفه الاکلنک ، اثبات بزرگیِ کسی است که فرو میشیند تا دیگری پرواز را تجربه کند . . .

بفهم!

سیگار بکش
مست کن
بغض کن
گریه کن
دق کن
ولی
با ادم بی ارزش درد و دل نکن... فهمیدی؟

کودکی

همه چی داشت خوب پیش می‌رفت ؛ که یهو به خودمون اومدیم دیدیم بزرگ شدیم!

آروم

حس خوب گوش کردن تصنیف عطر خاطره ها از حسین بخیاری و خوانده کتاب بار دیگر ، شهری که دوست میداشتم - نادر ابراهیمی

یادش بخیر

تازه از خواب بیدار شدم یه جوریم!

دلم هوای سرودهای انقلابی مدرسه رو کرده!

زنگ تفریح که در می اومدیم میزاشتن تا زمانی که بریم سرکلاس . . .

تنها حالی هم که شامل همه بچه ها میشد تعطیل شدن دو ساعت آخر بود که می رفتیم برای دیدن نمایش!

یادش بخیر . . .

نجسای کثیف

اه اه اه

این همدانیا چقدر نجس و پیس رانندگی میکنن!

حالم دیگه داره بهم میخوره!

دریغ از یه استانبول شعور و ادب!

جینا

طفلک جینا...
چقدر واسه آدم شدن پینوکیو زحمت کشید...

شوت

همه چی تمام شد!

یک نفر شوت شد از زندگیم بیرون:دی

سایلنت

گوشی ام اون کنار بغ کرده
تمام زندگیم سایلنت!!!

مثل خودشون

دیگه به ملت زیادی باج دادم!

بسه دیگه!

خداحافظ

ماه صفر هم تموم شد . . .

پیراهن صورتیمو که دوست دارم پوشیدم امروز ؛ دلم براش تنگ شده بود

خداحافظ پیراهن سیاه ارباب . . .

نذراتون قبول التماس دعا

ممکنه امروز از این لحظه به بعد تا فردا عصر نتونم بنویسم

سرم بسیار شلوغه

الان که باید برم اداره تکلیف این ناگرا رو مشخص کنم

شب که خونه حاج دایی نذری هست

بعدش تا صبح خونه آجیم باید حلیم بهم بزنیم

و فردا هم که ناهار خاله اینا نذری دارن باید همشونم اگر لایق باشم کمک کنم

ایشالله نذر همشون قبول باشه

ایام تسلیت و التماس دعا این روزهای عزیز

کمترین سعید

یا علی