زن چادرسیاه را می پچید دورش
حاجی می گوید: بازم داری می ری سر خاک شوهرت؟
زن آرام سرش را تکان میدهد.
حاجی دست می کشد روی ریش بلندش. پاکت را از جیب در می آورد.
می گیرد رو به زن
می گوید: اینم اجاره این ماه. صاب خونت اومد بده بهش. نبری بدی
خرما و گلاب.
دختر از پشت پاهای زن سرک می کشد. زن سر به زیر ایستاده با گردن
کج، بی آنکه چیزی بگوید.
حاجی می رود طرف در. می ایستد. عبایش را مرتب می کند. زن دست دختر
را می گیرد.
حاجی برمی گردد طرف زن.
می گوید: امشبم می یام.
باد چراغ شکسته جلوی در را تکان می دهد
زن می نشیند روی زمین و چادر سیاهش را می کشد روی سرش ...
با تو که خوابید فرشته بود.....با دیگری رفت شد فـاحـشه...؟؟؟
خیـــــــالی نیست....!!! از امشب .... به افتخارت.... فاحشه میشوم. ... شاید...هـــــم خوابگی و آغـــــوشِ تـــو نصیبم شَــوَد... آخـــــــر شنیده ام...فاحشه پســــــــند شده ای!!
اینجا ایران است!
کشوری که مرد
هایش
جوری نگاه به
اندامت و پاهایت میکنند که از زندگی خسته میشویی!
همیشه هم همان
پسری که میگوید به فکر تنت نیست بیشتر دنبال رنگ لباس زیرت میگردد!
آری اینجا ایران
است ؛ 100% اسلامی
آنقدر اسلامی
که مردهایش به بهانه شلوغی مترو آنقدر خودشان را بهت میمالند که ارضا شوند!
همان جایست که
در تاکسی پیرمرد آرام پشت دستش را به پاهایت میکشد
همان بهشتی که
روی خط عابر پیاده بخواهی عرض خیابان را طی کنی کلکسیونی به عشق تنت ترمز میزنند
همان جای که در
دانشگاه آزاد اسلامی استاد هایش برایت تیک میزنند ؛ 20 را میدهند به شرطی که اهل شیطنت
باشی
حرف زیاد است
من فرصت نوشتن دارم ولی شانه های تو دیگر کشش این سنگین غم ها را ندارد , آن روی
سکه بود که میخواستی!
خیانت دفعه اولت تنمو لرزوند ، الان هر
شب بغل یکی هم بخوابی...
عین خیالم نیست...
خوش باش یارو !
قرص پروپرانولول
لمس مرگ
فقط یه قطره اشک
کمی دورتر بایست غریبه
اینجا من و تنهای با هم همخواب شدیم