زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی

برای تحمل هر سختی تنها فکر کردن به یک واژه کافیست: زندگی!

میکشدت

میکشدت حرفایی که جز خدا به کسی نمیتونی بگی!

زخم

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

می شنوی؟

این لحظه هامو بگو فرشته هات خوب ضبط کنن!

آره بگو بکاب هم ازش بگیرن که پاک نشه خیلی کارا باهاش دارم!

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

دلآرام

ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند
و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.
تلاطم های زندگی حکمتی از جهان هستی است...

پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه اطرافمان!

کشتن

دیگر هیچ خودکاری جرأت نوشتنت را ندارد
نام تو زخمیست
و هر قصه ای را به کشتن خواهد داد . . .

شاید امشب بمیرد

ممکن است امشب بمیرد
با سوختگى سینه ى کُتش از آتش گلوله ایى
امشب به سوى مرگ رفت
با گامهاى خویش.
پرسید: سیگار دارى؟
گفتم: بله
- کبریت؟
گفتم:  نه
شاید گلوله
روشنش کند.
سیگار را گرفت و
گذشت...
شاید الآن دراز به دراز افتاده باشد
سیگارى نیفروخته بر لب و
زخمى بر سینه...
رفت.
نشانه ى تکثیر
و تمام