شیطان آدم و حوا را گول زد و خدا هم آنها را از بهشت
بیرون انداخت
حوا تصمیم گرفت از شیطان انتقام بگیرد!
یک روز شیطان بچه خود الخناس را پیش حوا گذاشت و دنبال
کاری رفت.
حوا فرصت را غنیمت شمرد و الخناس (بچه شیطان) را تکه تکه
کرد و هر تکه اش را به گوشه ای پرت کرد.
وقتی شیطان برگشت و فهمید که حوا چه بلایی بر سر فرزندش
آورده برای اینکه قدرت خود را به حوا بفهماند صدا زد الخناس . . .
و فورا تکه ها ی بدن
الخناس از همه
جا جمع شد و به یکدیگر وصل گردید و الخناس پیش پدر رفت.
چند روز دیگر باز شیطان بچه اش را پیش حوا گذاشت و حوا
برای اینکه بار دیگر دست شیطان به جگر گوشه نازنینش نرسد ، الخناس را کشت و بعد هم آن
را خورد.
وقتی شیطان برگشت و سراغ فرزندش الخناس را گرفت ، حوا
خندید و گفت:
خاطرت جمع باشد این دفعه دیگر دستت به این تخم شیطان نمی رسد ؛ چون خوردمش!
شیطان باز هم صدا زد:
الخناس ... و الخناس از درون شکم حوا جواب داد: بله بابا؟!
پرسید جایت خوب است و را ضی هستی؟
جواب داد: بله بابا. . .
گفت:
خوب منزل نو مبارک!
همان جا بمان و حوا را هدایت کن . . .
یعنی هر چی میکشیم از دست این حوا میکشیماااا