طفلی بنام شادی دیریست گم شده
با چشمهای روشن براق
با گیسوئی بلند به بالای آرزو
هر کس از او نشانی دارد ما را خبر کند
اینهم نشانی ما:
یکــسو خلیج فارس ؛ ســوی دیگر خزر
اینجا وبلاگ دوم منه و بیشتر اینجا برای ثبت وقایع و حرفهای روز مرمه
به قول یکی از دوستان وبلاگ نویس:
" شاید ارزش بعضی حرفها در لحظه قابل فهم و دریافت برای همگان نباشد اما دلیلی برای نگفتنشان و ثبت نکردنشان نیست "
- استفاده از مطالب این وبلاگ منوط به کسب اجازه از صاحب آن است.
ادامه...
چقدر این روزا ساده حرف از خیانت می زنیم. کاش یادمون نره خدا گفته پرده دری کردن و مطرح کردن یک گناه تاثیرش از خود گناه بیشتره! حالم داره به هم می خوره از این همه استتوس های اینجوری از غریبه و آشنا .... بابا نکنیم این کارو. به خدا اینجوری بیشتر بی اعنماد میشیم به خودمون(جوونا) به همدیگه به این دنیا.....
و آن روز دور.... در را باز میکنم.. پرده ها را کشیده ای.... روکش تخت کنار رفته و تو لم داده ای روی بالش.. چند شمعِِ روشن گذاشته ای.. با سیاهی چشمانت خیره مانده ای به سپیدی تنم.. انگشتانت را میچرخانی.. یعنی بچرخ! لبخند شیطنت بر لبانم میچرخم! نگاهت مملُوِ تحسین و ستایش است.. اشار ه ات به من.. که بیا.. بی تابِ بازوانت هستم و.. اما..نه بر لب دارم و آری بر دل! دستهایم بی اختیار به رویت گشوده میشود.... آه.. که گرمای این خواهش وصف ناپذیز است!! بوسه نخستین هدیه ی این اجابت است! و اولین ها همیشه دلنشینند! یادت هست؟؟؟ خیال این دقایق عابران کوچه های این ذهن متروکند..
چقدر این روزا ساده حرف از خیانت می زنیم. کاش یادمون نره خدا گفته پرده دری کردن و مطرح کردن یک گناه تاثیرش از خود گناه بیشتره!
حالم داره به هم می خوره از این همه استتوس های اینجوری از غریبه و آشنا ....
بابا نکنیم این کارو. به خدا اینجوری بیشتر بی اعنماد میشیم به خودمون(جوونا) به همدیگه به این دنیا.....
و آن روز دور....
در را باز میکنم..
پرده ها را کشیده ای....
روکش تخت کنار رفته و تو
لم داده ای روی بالش..
چند شمعِِ روشن گذاشته ای..
با سیاهی چشمانت خیره مانده ای
به سپیدی تنم..
انگشتانت را میچرخانی..
یعنی بچرخ!
لبخند شیطنت بر لبانم
میچرخم!
نگاهت مملُوِ تحسین و ستایش است..
اشار ه ات به من.. که بیا..
بی تابِ بازوانت هستم و..
اما..نه بر لب دارم و آری بر دل!
دستهایم بی اختیار
به رویت گشوده میشود....
آه.. که گرمای این خواهش
وصف ناپذیز است!!
بوسه نخستین هدیه ی این اجابت است!
و اولین ها همیشه دلنشینند!
یادت هست؟؟؟
خیال این دقایق عابران کوچه های
این ذهن متروکند..
بی خیال نمی شوم!!!
سعید جون این متن رو نخونده تایید نکن!!!
فکر کنم نوشته های اینجوریت با نوشته های مندرج در وبلاگhttp://jivar.blogsky.com از یه جنسن ولی جنس نویسنده هاش فرق می کنه !
بله امیر جان حرفای فیس بوکی هستن و از یک منبع