زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

زندگی در بوته هیچ

تارنگاشت های سعید ایلخانی مهوار

خوش باش

خیانت دفعه اولت تنمو لرزوند ، الان هر شب بغل یکی هم بخوابی...
عین خیالم نیست...
خوش باش یارو !

نظرات 3 + ارسال نظر
مرضیه 1390/11/09 ساعت 14:56

چقدر این روزا ساده حرف از خیانت می زنیم. کاش یادمون نره خدا گفته پرده دری کردن و مطرح کردن یک گناه تاثیرش از خود گناه بیشتره!
حالم داره به هم می خوره از این همه استتوس های اینجوری از غریبه و آشنا ....
بابا نکنیم این کارو. به خدا اینجوری بیشتر بی اعنماد میشیم به خودمون(جوونا) به همدیگه به این دنیا.....

امیر 1390/11/10 ساعت 10:51 http://pws.blogsky.com

و آن روز دور....
در را باز میکنم..
پرده ها را کشیده ای....
روکش تخت کنار رفته و تو
لم داده ای روی بالش..
چند شمعِِ روشن گذاشته ای..
با سیاهی چشمانت خیره مانده ای
به سپیدی تنم..
انگشتانت را میچرخانی..
یعنی بچرخ!
لبخند شیطنت بر لبانم
میچرخم!
نگاهت مملُوِ تحسین و ستایش است..
اشار ه ات به من.. که بیا..
بی تابِ بازوانت هستم و..
اما..نه بر لب دارم و آری بر دل!
دستهایم بی اختیار
به رویت گشوده میشود....
آه.. که گرمای این خواهش
وصف ناپذیز است!!
بوسه نخستین هدیه ی این اجابت است!
و اولین ها همیشه دلنشینند!
یادت هست؟؟؟
خیال این دقایق عابران کوچه های
این ذهن متروکند..

بی خیال نمی شوم!!!

امیر 1390/11/10 ساعت 10:57 http://pws.blogsky.com

سعید جون این متن رو نخونده تایید نکن!!!

فکر کنم نوشته های اینجوریت با نوشته های مندرج در وبلاگhttp://jivar.blogsky.com از یه جنسن ولی جنس نویسنده هاش فرق می کنه !

بله امیر جان حرفای فیس بوکی هستن و از یک منبع

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد